ریاضیات آموزش ریاضیات دبیرستان درباره وبلاگ جلوی من قدم بر ندار، شايد نتونم دنبالت بيام. پشت سرم راه نرو، شايد نتونم رهرو خوبی باشم. کنارم راه بيا و دوستم باش آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : عادل نقدی
یادی از استاد بزرگ ریاضی و اخلاق، زندهیاد «پرویز شهریاری»
کسی که مثل هیچکس نیست!
هوشنگ شرقی . مدیر مجله برهان (رياضي متوسطه)
نخستینبار که با نام «پرویز شهریاری» آشنا شدم، کلاس پنجم دبستان بودم. درست پشت دیوار مدرسهمان کتابخانه شماره 10 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و من هم مثل بسیاری از همکلاسانم به عضویت آن درآمده بودم. یکسالی بود که از کتابهای آن امانت گرفته و میخواندم، ماجرا مربوط به یکی، دوسال قبل از انقلاب است. محیط کتابخانه، فضای بسیار جالب و خاطرهانگیزی بود و بسیار هم شلوغ و گرم بود. یکبار خانم کتابداری که نامش را هنوز به خاطر دارم و خیلی هم به کارش علاقهمند بود، رو به من کرد و گفت: «چرا کتابهای بهتر و آموزندهتر را امتحان نمیکنی؟» پرسیدم: «مثلا چه کتابهایی؟» و او گفت: «مثلا کتابهای علمی، تاریخی و... یک نمونه هست که تازگی به کتابخانه ما داده شده و خیلی هم جالب و خواندنی است، یک داستان تاریخی درباره تمدن مصر قدیم است. «یک روز زندگی پسرک قبطی» ترجمه «پرویز شهریاری». با بیمیلی کتاب را از او گرفته و به خانه بردم، اما هرچه آن را بیشتر خواندم، بیشتر به آن علاقهمند شد و آن را با کتابهای تاریخی متداول که پیش از آن دیده بودم، کاملا متفاوت یافتم. از آن زمان این نام در ذهن من حک شد و هرگز آن را فراموش نکردم.
---
سال 1361 بود و من در کلاس سوم ریاضی در مدرسهای در همان کوچه، درس میخواندم. درس «جبر» یکی از درسهای دشوار این سال به حساب میآمد. برای رفع اشکال و یافتن راهحل بعضی از مسایل که براستی چالشبرانگیز بودند، سری به کتابخانه مدرسه زده و در قفسه کتابهای ریاضی، به دنبال کتابی مناسب بودم که به یکسری کتاب از «پرویز شهریاری» برخوردم. یکی از آنها «روشهای جبر» بود که خیلی معروف و آن زمان کمیاب بود. آن را برداشته و ورقی زدم و دیدم بسیاری از مسایل کتاب درسی خودمان در آنجا با راهحل وجود دارند و بهجز آنها، مسالههای بسیار خوب دیگری هم دارد. آن را امانت گرفته و در طول سال تحصیلی، بسیار مورد استفاده من قرار گرفت. اما دوچیز برای من عجیب بود. یکی اینکه آیا این «پرویز شهریاری»، همان «پرویز شهریاری» است که آن کتاب تاریخی را ترجمه کرده؟ که فکر کردم نباید چنین باشد. دیگر آنکه چرا مسایل این کتاب آنقدر شبیه مسایل کتاب جبر دبیرستانیمان است، شاید نویسنده خواسته است، چیزی شبیه حلالمسایل برای کتاب درسی ما بنویسد. سالها گذشت، تا وقتی که با استاد از نزدیک آشنا شدم و تازه آن وقت بود که فهمیدم نویسنده اصلی کتاب جبر سوم ریاضی نظام قدیم آموزشی، خود استاد «شهریاری» بودهاند! و در واقع آن کتاب را به کمک «روشهای جبر» نوشتهاند و تاریخ نخستین چاپ کتاب روشهای جبر به سالها قبل از آن برمیگردد. اما چیزی که نفهمیدم این بود که چرا نام آقای «شهریاری» روی کتاب درسی جبر به عنوان نویسنده نیامده بود!
---
چند سال بعد که وارد دانشگاه شده و رشته ریاضی و معلمی ریاضی را دنبال کردم، به دلیل نوع کارم با کتابها و نوشتههای استاد بیشتر آشنا شدم و نمیدانم سال 65 یا 66 بود که با مجله «آشنایی با ریاضیات» آشنا شدم و با مطالعه کارهای «شهریاری» در زمینه فلسفه و تاریخ ریاضی و بسیاری چیزهای دیگر، پی به شخصیت استثنایی و چندبعدی ایشان بردم و آنجا بود که فهمیدم «پرویز شهریاری» که در دوران ابتدایی تحصیل با او آشنا شدم، همین «پرویز شهریاری» است! چه شخصیت جالبی، چقدر خوب میشد اگر میتوانستم از نزدیک با او آشنایی و ارتباط برقرار کنم. تا آن زمان کمتر معلم یا استاد ریاضی را دیده بودم که غیراز ریاضیات کار دیگری داشته باشد، اغلب آنها هم چهرههای جدی و خشک و عبوس داشتند! اما حرفهای این «شهریاری» با همه آنها فرق داشت. خوش به حال شاگردانش! ---
در سالهای آغازین دهه هفتاد شمسی به دلایلی چند، ازجمله احساس فقر دانش در زمینه تاریخ سیاسی معاصر ایران، علاقه زیادی به مطالعه در این زمینه پیدا کردم و با عطش بسیار به جستوجو و مطالعه در این زمینه پرداختم که این به مطالعه گستردهای در طی سالهای 73-70 منجر شد و ازجمله اغلب خاطرات سیاسی منتشرشده در آن سالها را شامل میشد. در یکی از روزهای سرد پاییزی سال 71 در پیادهروی خیابان انقلاب و کنار بازارچه کتاب قدم میزدم که نوشتهای را دیدم که پشت شیشه بعضی از کتابفروشیها نصب شده بود؛ کتاب خاطرات نورالدین کیانوری رسید. همانجا کتاب را به هفتصد تومان خریده و با اشتیاق تمام، همان شب مطالعه آن را آغاز کرده و در یک هفته تمام کردم. در آنجا باز هم با نام «پرویز شهریاری» مواجه شدم و فهمیدم که «شهریاری» یک پیشینه سنگین سیاسی هم دارد! و «کیانوری» در مورد او میگوید: «پرویز شهریاری پس از آزادی از زندان، زندگی تمیزی داشت و کار فرهنگی میکرد. دبیر ریاضی بود و در زمینه ریاضیات و مسایل ادبی مطالبی مینوشت و ترجمه میکرد. تا آنجا که من میدانم فرد بسیار تمیز و خوبی بود و من به او علاقه زیادی داشتم.» بعدها در کتابهای دیگر هم نام او را دیدم، ازجمله مرحوم «شهید عراقی» هم در خاطرات خودش یکجا به او اشارهای کرده است. اینها را که دیدم، اشتیاقم برای دیدن او به مراتب بیشتر شد. کمی بعد مجله ریاضی برهان توسط انتشارات مدرسه، منتشر شد و من از نخستین شماره، آن را میخواندم. با سردبیر مجله، آقای «امیری» به طریقی آشنا بودم، نام استاد «شهریاری» هم جزو نویسندگان ثابت مطالب مجله بود. اینجا بود که به فکر افتادم که از این طریق به استاد برسم. بالاخره بهانهای برای این کار پیدا کردم و جلسهای با حضور دبیران ریاضی منطقهمان ترتیب داده و از طریق آقای «امیری»، استاد را به جلسه دعوت کردم. تصورم این بود که آقای «شهریاری» با آن همه فضایل و سوابق برای حضور در جمع ما، باید هزار و یک شرط و اما و اگر بگذارد. اما پاسخ او به ما، همان بود که بعدها هم که بارها ایشان را به جلسات مشابهی دعوت کردم، فقط آن را از او شنیدم: با کمال میل، کی و کجا باید بیایم! و سر ساعت در همان محل حاضر بود. نوار آن جلسه را بارها گوش دادهام و براستی نمیتوانم آن را توصیف کنم. نزدیک به یک ساعت سخن گفت، من و همه حاضران را مسحور سخنان خود کرد. راستی چه سحر کلامی داشت، بیراه نبود که دکتر «علی جوان» که امروزه سمت مهمی در سازمان هوا-فضای آمریکا (ناسا) دارد و سالها قبل شاگرد ایشان بوده است، در مصاحبهای پس از وفات او گفت: «جلسات درس استاد شهریاری برای ما حکم مدیتیشن را داشت.» پس از جلسه به سراغش رفتم و از او در زمینه ابهامهایی که درباره تاریخ معاصر داشتم، سوالهایی کردم که در کمال آرامش و تواضع پاسخم را داد. از او خواستم تا در صورت امکان، جلساتی را با او داشته و مصاحبهای طولانی را با او انجام داده و خاطرات او را تنظیم کنم. قول نصفهونیمهای داد، ولی معلوم بود که از آن گریزان است. بعدها که با او ارتباط بیشتری داشتم وقتی چندبار این قول را به او یادآور شدم، با لبخند هربار میگفت: «مادرم همیشه به ما میگفت، روز پشت کوه زیاده!» که یعنی فرصت برای این کار زیاد است، اما حیف که هیچ وقت فرصت نشد!
---
چندی بعد خودم به اعضای هیات تحریریه برهان پیوستم و این افتخار را یافتم که در کنار استاد باشم و از محضر او فیض ببرم. وقتی در جلسات گروه، استاد سخن میگفت همه مانند شاگردانی علاقهمند چشم به دهان او میدوختیم تا یکیک کلمات او را از دست ندهیم. چندین سال گذشت و من این را لطف ویژه خداوند در حق خود میدانم که این بخت با من یار بود که بتوانم از نزدیک همکار او باشم و چه بسیار از او آموختم که این مقاله را گنجایش شرح آن نیست. در سال 1385 مجله دیگری داشتیم که با حمایت ناشری دیگر منتشر میشد و من سردبیر آن بودم (مجله ریاضی توان). به مناسبت هشتادمین زادروز استاد، در آذر آن سال از او خواهش کردم که در منزل او جشن تولدی برایش بگیریم. طبق معمول پذیرفت و ما به آنجا رفتیم و من مصاحبه کوتاهی هم با او انجام دادم. ضمن چاپ گزارش این ملاقات در مجله، تیتر آن را اینطور انتخاب کردم: «هیچکس مثل او نیست». همان زمان و بعدها، بعضی از دوستان به اینجانب خرده میگرفتند که در این تعبیر، اغراق و مبالغه کردهام، ولی من برای این عقیده خود دلایل بسیاری دارم که مختصری از آنها را در اینجا میآورم:1- «پرویز شهریاری» بدون شک پرکارترین نویسنده ریاضی یک قرن اخیر است و شاید بتوان او را پرکارترین نویسنده و مترجم هم نامید. در طول حیات پربارش نزدیک به 300جلد کتاب نوشت یا ترجمه کرد. نزدیک به هزارمقاله تالیف کرد و پنج یا شش نشریه را سردبیری و دو گروه فرهنگی را پایهگذاری کرد و علاوه بر اینها سالها در مدارس مختلف تدریس کرد و تا آخرین روزهای زندگیاش در حالیکه از چندین بیماری مختلف رنج میبرد و عوارض کهولت را با بردباری تمام تحمل میکرد، دست از تلاش و فعالیت نمیکشید. 2- «پرویز شهریاری» فقط دبیر ریاضی نبود. او یک انسان چندبعدی بود و در توصیههایش به معلمان و دانشآموزان بر این نکته بسیار تاکید داشت. او در زمینه ادبیات، تاریخ عمومی ایران، تاریخ علم و تاریخ ریاضی و علوم اجتماعی صاحبنظر بود. 3- «پرویز شهریاری» مظهر انسانیت و اخلاق و گذشت و ادب و تواضع بود. شخصیتی بینظیر داشت و من گواهی میدهم که در مدت 17سالی که با او از نزدیک آشنایی داشتم هرگز در او به قدر ذرهای غرور و خودستایی و دیگر صفات منفی اخلاقی را مشاهده نکردم. 4- «پرویز شهریاری» معلمی متعهد به تمام معنا بود و نسبت به سرنوشت دانشآموزان و همکاران و آحاد جامعهای که در آن میزیست، احساس مسوولیت میکرد و به تعبیر خانم دکتر «زهرا گویا»، یک مصلح اجتماعی بود. ادای دین به «پرویز شهریاری»
فردی در قامت یک نهاد فرهنگی
یحیی تابش . هیات علمی دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف
«پرویز شهریاری» به معنای دقیق کلمه یک شخصیت فرهنگی بود و به واقع یک اسکولار محسوب میشد. بیشتر خودآموخته و خودانگیخته بود، نمونهای از مردان قدیم که در زمینههای وسیعی معلومات داشتند. معلمی، تالیف دهها جلد کتاب، سردبیری نشریات متعدد، همه نمود فعالیتهای او بهعنوان شخصیتی اسکولار است، شخصیتی که خود به تنهایی یک «نهاد» بود، یک نهاد فرهنگی. توانایی مهم دیگر «شهریاری» در ترویج فرهنگ و اندیشه علمی بهویژه فرهنگ و اندیشه ریاضی بود. شخصیتهای علمی و فرهنگی عمدتا به کار آموزش و پژوهش میپردازند و در بین آنان کسانی که به ترویج و همگانیکردن علم نیز توجه میکنند، باید توانمندیهای ویژهای داشته باشند که دانش عمیق و توانایی توصیف یک مطلب دشوار علمی و ریاضی به زبانی ساده و هنرمندانه مهمترین این ویژگیهاست. «پرویز شهریاری» هم با ترجمههای خود به ترویج علم کمک شایانی کرد و هم با قلماندازی هنرمندانه نیز به این مهم یاری رساند. نشریاتی هم که او راه انداخت یا سردبیری کرد از سخن علمی تا آشتی با ریاضیات عمدتا نشریاتی توصیفی برای ترویج علوم و ریاضیات محسوب میشوند، نشریاتی که در همگانی کردن علم و توسعه فرهنگی جامعه اهمیت ویژهای دارند و «شهریاری» در پایهگذاری اینگونه نشریات برای ترویج فرهنگ علمی در کشور نقش ارزندهای داشت. همه این فعالیتها از شهریاری یک نهاد علمی ساخت، نهادی که به توسعه علم و فرهنگ همت گماشت و در دوره خود اثرگذار بود و جوانهای بسیاری از او تاثیر گرفتند. جوانهایی که در عصر فناوری دیجیتال، مشعل دانش و فرهنگ را بر روی شبکههای ارتباطی گستردهاند، جوانانی که در عرصه جهانی هماورد میطلبند.
ینده نامشخص موزه و کتابخانه استاد «شهریاری» پدر همه ریاضیدانان ایران
میلاد درویش. کارگردان فیلم «فانوس خیال» (درباره زندگی استاد پرویز شهریاری)
برای ما که دوران نوجوانی و جوانی خود را با استاد «پرویز شهریاری» و آثارش سپری کردهایم، بسیار دشوار است که بخواهیم عنوانی خاص را برای این شخصیت چندبعدی بیان کنیم؛ معلم عدالتخواه، دانشمند مبارز، روزنامهنگار کارگری، ریاضیدان مردمی، مولف، محقق، مترجم، فرهنگنویس، دانشنامهنویس، پژوهشگر تاریخ علوم، بنیادگذار چندین نشریه و موسسه فرهنگی، فعال اجتماعی (که هفتبار در رژیم گذشته به علت حقستانی محبوس شده و ...)
هرگاه از استاد میپرسیدند «شما را با چه عنوان معرفی کنیم؟»، ایشان میگفتند: «معلم، من در همه عمرم معلم بودهام.» و وقتی پرسشگر قانع نمیشد، میافزودند: «عدالتخواهی هم کردهام» و باز زمانی که توضیح بیشتری میخواستند، اضافه میکردند: «به ریاضیات هم علاقهمند بودهام.» در مراسمی که خرداد سال گذشته در فرهنگسرای علوم به مناسبت درگذشت معلممان برگزار شد، وقتیکه دکتر «شهریار شهریاری» (ریاضیدان) بهعنوان فرزند متوفی سخنرانی میکرد، گفت: «احتمالا هر کدام از شما وجهی از «پرویز شهریاری» را در نظر دارید و او را با همان وجه شناختهاید، اما برای من که فرزندش هستم، او فقط یک پدر بود. حاضران در مراسم که هر کدام از دورهای استاد «شهریاری» را میشناختند، بیدرنگ گفتند: «برای ما نیز پدر بود ...» و چه واقعگرایانه است که او را پدر میدانستیم. مگر معیارهای پدربودن چیست؟! دلسوزی، مهربانی، تلاش برای بهبود زندگی فرزندان و از خودگذشتگی.عالمی جامعالاطراف که در نهمین دهه زندگیاش، همچنان با ترجمهها و تالیفاتش برای روشنگری آموزشها میکوشید و راه علم و عدالت را توامان در اختیار ما میگذاشت و با جسمی فرتوت، مجله چیستا را برای ما 30ساله کرد تا میراث عدالتخواهی علمی را به نسل ما منتقل کند و حتی در واپسین سرمقالهاش ضمن اعلام پایبندی به آرمانهایش، ابراز امیدواری کرد که «عمر چیستا، طولانیتر از عمر ما باشد.» چیستایی که جز زیانهای مالی و دردسرهای بیرونی، ثمره مادی برایش نداشت و در حالی که حقوق بازنشستگی نیز از این پیر پرکار دریغ شده بود، با فروش لوازم منزلش، هزینه انتشاراتی را فراهم میکرد. هر چند بلافاصله پس از درگذشت «شهریاری»، مهندس «پرویز ملکپور» (صاحبامتیاز و مدیرمسوول چیستا) تصمیم به تعطیلی این مجله گرفت که البته از روی تعهد و احترام بود. چهبسا «چیستای شهریاری» بدون بنیانگذارش نمیتوانست راه طی شده در سه دهه اخیرش را پیش رویش ببیند.استاد «پرویز شهریاری» در فیلم مستند پرتره «فانوس گلستان» که در اوایل دهه 80 خورشیدی درباره ایشان ساخته بودم، به صراحت گفتند:«همیشه کوششم این بود که بتوانم امتیاز نشریهای را بگیرم اما هرگز به من مجوز نمیدادند و نمیدانم چرا! نه قبل از انقلاب و نه بعد از آن. بنابراین مجبور بودم با مجوز دیگران که اشخاص با حسن نیتی بودند، به چاپ نشریاتم بپردازم.» استاد از سال 1379 در کنار چیستا، مجله دانش و مردم را نیز منتشر میکردند که از سال 1388 به علت مشکلات مالی موقتا متوقف شده بود اما در پی درگذشت ایشان و تعطیلی چیستا، دکتر «حمیدرضا طاهریان» (صاحبامتیاز و مدیرمسوول دانش و مردم) با انتشار یادنامهای برای سردبیر فقیدش، دوره جدید ماهنامه دانش و مردم را آغاز میکند که همچنان انتشارش ادامه دارد. در مرداد 1384 در راستای زنده نگهداشتن راه این دانشمند عدالتخواه، بنیاد فرهنگی «پرویز شهریاری» نیز تاسیس شد که با توجه به اساسنامه آن، اهدافش عبارت بودند از :«گسترش فرهنگ ایرانی و شناساندن آن از راه گردآوری نوشتهها و گفتارهای دانشمندان ایرانی و دانشمندان دیگر کشورها و برگرداندن نوشتههای آنان به زبان فارسی، بررسی و پژوهش در فرهنگ ویژه کشورهای دیگر و بازگویی کارهای فرهنگی و هنر سزاوار و هماهنگ با فرهنگ ایرانی، تهیه و انتشار زندگینامههای اندیشمندانی که در پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی کار کردهاند، برپایی کتابخانهها و حوزه ویژه فرهنگ و ادب، دانشهای تجربی و پایه، پخش انتشار روزنامه، ماهنامههای ادبی و دانشهای گوناگون و برپایی نمایشگاهها و جشنوارههای فرهنگی و هنری...» نخستین سرمایه ارزنده بنیاد، کتابخانه بزرگ استاد «شهریاری» با بیش از 70هزار جلد کتاب (با حاشیهنویسیهایی به خط استاد) در اختیار بنیاد گذاشته شده بود تا پس از فراهم آوردن مکانی درخور، کتابخانه و موزه وابسته به آن دایر شود. اما شوربختانه با درگذشت استاد، با فروش منزل، برپایی کتابخانه و موزه بنیاد معلق میشود و کتابهای ارزشمند ایشان نیز در وضعیت نامشخص بهسر میبرد.استاد «پرویز شهریاری» در طول عمر پربارشان بیش از 400 جلد کتاب، ترجمه و تالیف کردند که به گواهی خودشان، حدود 30 سال است که بیش از 40 عنوان از کتابهایشان نزد یکی از موسسات انتشاراتی مانده که از چاپشان امتناع میورزد. گذشته از آن، تعداد بیشماری از دستنوشتههای استاد در حوزه ریاضیات و علوم انسانی باقیمانده که هنوز به علل مختلف منتشر نشدهاند.امید است با گردآوری مجموعه آثار ایشان و تجدید چاپ آنها، میراث ماندگار معلم عزیزمان را که در پیچ و خم دوران، با تحمل مشقتهای فراوان به دست ما رسیده، به نسلهای آینده منتقل کنیم که درسهایش فانوس راه آیندگان است و به قول سیفاله گلکار که برای زادروز استاد، چنین سرود: ورای سنجش داد و خرد، مباش ایمن بر این مدار جز این پاسبان نمیگنجد ز یک، شمار و شمارش بر آمد و دانش به عمق و اوج رسید و در آن نمیگنجد درباره مکتب تدریس «پرویز شهریاری»
آنکه معلمی، معشوقش بود
زهرا گویا . استاد دانشگاه شهید بهشتی
راجع به «پرویز شهریاری»، بزرگمرد آموزش ریاضی ایران زیاد گفته و نوشته شده است و در هر یک از نوشتهها، به وجه خاصی از فعالیتهای عمیق، متنوع و اثرگذار وی پرداخته شده است. برای گروههای مختلف، «شهریاری» معناهای متفاوتی داشت؛ وی فردی خستگیناپذیر بود و مبارزه با مشکلات و قهرهای طبیعت و جامعه را از همان کودکی آغاز کرد و فهمید که راهِ میانبُری وجود ندارد. او به خوبی دریافت که انسان، خود سازنده و تغییردهنده سرنوشت خویش است؛ سرنوشتی که محتوم نیست و در ساختن و رقمزدنش نقش دارد. بهاینترتیب، «شهریاری» نماد مبارزه با موانع شد و در این مسیر، نشان داد که تواناییهای فردی، بر داشتههای بیزحمت آبا و اجدادی برتری دارد و تا همیشه نمیتوان به اینکه «من آنم که رستم بُوَد پهلوان» نازید. ولی به این وجه «شهریاری» نمیپردازم، چرا که هم یارای گفتنم نیست و هم افراد بسیار موجهتری از نظر تخصصی، به این امر پرداخته و میپردازند. این تلاشها و موفقیتهای فردی، «شهریاری» را ترغیب کرد که تجربههای شخصیاش را توسعه دهد و به دیگران کمک کند تا بتوانند ابتدا در حد توانشان و سپس با فراهم کردن زمینههای مناسب، فراتر از آن و تا دامنه توسعه بالقوه یا قابل پیشبینیشان، خود را ارتقا دهند. به این دلیل، «شهریاری» شروع به تاسیس نهادهای فرهنگی- آموزشی کرده و با گروه فرهنگی خوارزمی کار خود را آغاز کرد. در این عرصه وسیع اجتماعی، او با ذکاوت و تیزبینیای که داشت، تمرکز خود را بر آموزش فرزندان سرزمینی گذاشت که به آن عشق میورزید. «شهریاری» در تداوم این کار (یعنی توسعه اجتماعی) نوآوریهای بیمثالی کرد و از هر طریقی که توانست، به انبساط فضای فرهنگی کمک کرد؛ مدرسه ساخت، دانشکده تاسیس کرد، مجله ایجاد کرد، ترجمه کرد، حلالمسایل نوشت، کتاب درسی تالیف کرد، کتابهای آموزشی نوشت، گرفتار شد، از آنها درس آموخت، دوباره و دوباره از نو شروع کرد، لحظهای از پا نایستاد و تا زمانی که جسم خاکیاش از میان ما رفت، با امید و بیدرنگ، در پی یافتن راههای جدید برای ارتقای جوانان ایران بود. انعطاف و سرسختی «شهریاری» در این مسیر، مثالزدنی و آموختنی است. او که تا بلندمرتبهترین پلههای شهرت و منزلت علمی و اجتماعی، فقط و فقط با همت والای خویش، پیش رفته بود، همچنان با لایهها و سطوح مختلف اجتماعی تعامل داشت و دستهای نیازی را که به سویش دراز میشد، با اطمینان به مفید بودن کارش، میفشرد و کمکشان میکرد. «شهریاری» دارای دکترای افتخاری ریاضی از زادگاهش (دانشگاه شهید باهنر کرمان)، «شهریاری» دارای لوح افتخار بهترین مترجم سال، «شهریاری» چهره ماندگار کشور، «شهریاری» چه بگویم؟ نویسنده نامدار؟ مترجم معروفترین آثار علمی در حوزههای موضوعی- تاریخی- فلسفی و آموزش ریاضی؟ مترجم دهها اثر ناب ادبی؟ موسس مدرسه و گروه فرهنگی و دانشکده؟ پایهگذار چندین نشریه ماندگار از جمله «چیستا»، «آشتی با ریاضیات» و «دانش و مردم»؟ عضو برگزیده «انجمن مفاخر ملی ایران»؟ برگزیده و برگزیده و برگزیده! چنین چهره نامداری دست رد بر سینه هیچکس نگذاشت. برای او سطح و مرتبه و بزرگی و کوچکی درهم آمیخته بودند. «شهریاری» به همان اندازه که ایراد سخنرانی و حضور فعال در کنفرانسهای معروف ملی را وظیفه و راهی برای اشاعه دانش و مبارزه با جهل میدانست، به همان اندازه نیز حضور در مجامع کوچک و محلی را مفید میدانست و در آنها فعالانه شرکت میکرد. مثلا او که خود موسس چندین نشریه بود، تا زمان حیاتش ستونی در مجله «برهان» (بعدا مجله «رشد برهان متوسطه») داشت با این عنوان که «شما هم میتوانید در درس ریاضی خود موفق شوید» یا اینکه در اجتماعات کوچک شهرستانها، روستاها، فرهنگسراها، دانشگاهها و مدارس، شرکت فعال داشت و دیگران را از آموزشهای خود بهرهمند میکرد. علاوه بر اینها، «شهریاری» برنامههای متعددی در رسانههای عمومی داشت و در تمام آنها با شور و شوق، از توسعه و ارتقای آموزش و بهخصوص آموزش ریاضی سخن میراند و تجاربش را در اختیار بینندگان و شنوندگانش میگذاشت. «شهریاری» از تمام این فعالیتهای خستگیناپذیر، انتظار سربلندی جوانان ایران را داشت. او در تاریخ ریاضی متبحر بود و خدمت بزرگی به شناساندن ریاضیات و ریاضیدانهای ایرانی کرد. او بیتعصب، دقیق، علمی و منصفانه، گذشته را کندوکاو میکرد و حقایق را آشکار میساخت. «شهریاری» که وجودش ظلمستیز بود، این را برنمیتابید که تاریخ پرافتخار ریاضیات ایرانی مخدوش شود و زیر خروارها خاک بماند. پس وارد عمل شد و نتیجه کاوشهایش را در چندین کتاب و مقاله تدوین کرد. سپس برای اشاعه آنها گفت و گفت و اگر هم اشتباهی دید، با ارایه مستندات تاریخی، متذکر شد. «شهریاری» اصرار داشت که جوانان ایرانی بدانند که چه گذشته پرافتخاری در ریاضی داشتند و دلایل آن را بشناسند تا بازهم بتوانند در همان مسیر، شگفتی بیافرینند. همه اینها باعث شد تا «پرویز شهریاری» بر تارک آموزش ریاضی ایران بدرخشد و با منابع بیبدیلی که در این حوزه تولید کرد، بتواند به حق، پدر آموزش ریاضی ایران لقب بگیرد. «شهریاری» یکی از اثرگذارترین آموزشگران ریاضی ایران بود که با مدون کردن تجربههای غنی خود، اجازه نقد و بررسی آنها را به مخاطبان خود داد. همچنین، با ترجمه آثار کلاسیک این حوزه، به تاسیس و توسعه آن کمک شایانی کرد. «شهریاری» همه اینها بود و اگر تنها یکی از اینها هم بود، باز هم ماندگار بود. اما به نظر من، بارزترین و بهیادماندنیترین وجه «پرویز شهریاری»، معلمی او بود! معلمی «معشوق» شهریاری بود و این عشق را با سخاوت به مخاطبش میداد. من بارها و بارها شاهد شنیدن خاطرات معلمی وی بودم، گاهی بارها یک خاطره را شنیدم و هربار که شنیدم، گریستم (گریهای شیرین) و از آن آموختم. «پرویز شهریاری» در شکلگیری شأن معلمیام نقش برجستهای داشت. همیشه با لذت و کنجکاوی به حرفهایش گوش دادم و تلاش کردم تا معلمی را از وی بیاموزم. او معلمی توانا، باصلابت، نوآور، عاشق، با پشتکار و اثرگذار بود. مکتب معلمی ریاضی «شهریاری» قابل مطالعه و نظریهپردازی است و جا دارد که گنجینه تجربیات اغلب منحصربهفرد وی در رابطه با تدریس ریاضی مدون شود و از دل آنها، نظریههای آموزش ریاضی در حوزه آموزش معلمان ریاضی تدوین شود. «شهریاری» در هر عرصهای که وارد شد، خوش درخشید و آن را توسعه داد و به آن آبرو بخشید، ولی به گمان من، شهریاری معلم ریاضی گوهر نابی بود که بازتولیدش تقریبا ناممکن است.
embed src="http://www.koowee.org/games/swf/bowman.swf" quality="high" type="application/x-shockwave-flash" width="500" height="300"> Begin ParsTools.com Jalali Calendar Code --> موضوعات
پیوندهای روزانه پيوندها |